سردار آسمانی

ای سرباز پیر ولایت! ای که لبخندت جان ما را می سوزاند،درود برتو که حتی خبر شهادت تو، اشک و امید و آرمان ما ایرانی هارا به هم نزدیک کرد. ما منتظر انتقام سخت هستیم از دشمن. ما اجازه نمی دهیم صدای تو برایمان غریبه شود! عشق به شهید نقطه مشترک قلوب آزادگان است . عشق به شهید روح را بارور میکند. شجاعت و مقاومت را در تن های سست و اراده های متزل منتشر می کند. شهید حاج قاسم سلیمانی، خاطره همه شهدای انقلاب اسلامی را برای ما تازه کرد.

حاج قاسم سلیمانی در وصیت نامه ی خود تاکید زیادی بر داشتن سنگ مزار ساده داشت . اکنون به بخشی از ان می پردازیم "همسرم، من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کردم . محمود می داند . قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. برآن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت های عنوان دار"

یکی از مدافعان حرم در سوریه روایتی خواندنی از آخرین ساعات زندگی سردار سلیمانی روایت کرده،سردار سلیمانی در آخرین سفر خود به سوریه توصیه هایی متفاوت از همیشه داشته است. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم.مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت 8صبح همه با هم صحبت می کنند.درباز می شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می کند.

خاطره ای از زبان زینب محرابی دختر شهید مدافع حرم حسین محرابی از حاج قاسم سلیمانی: زمانی که ما و جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم برای دیدار رهبر معظم انقلاب به تهران آمده بودیم، حاج قاسم به هتلی که مادر آنجا مستقر بودیم تشریف آوردند و برای ما صحبت کردند. بنده جلو رفتم و به خاطر محبت هایی که به ما فرزندان شهدا داشتند از ایشان تشکر کردم. از حاج قاسم خواستم انگشتری که در دست داشتند را به عنوان یادگاری به من بدهند.

قاسم سلیمانی در20 اسفند 1335 در قنات ملک که روستایی کوهستانی با ساختاری طایفه ای بود واقع در شهرستان رابر از توابع کرمان زاده شد. سلیمانی در نوجوانی به کار بنایی مشغول بود و ر سال های ابتدای جوانی از پیمانکاران سازمان اب کرمان به شمار می آمد که پس از انقلاب 1357 وتشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست. وی در ابتدای جنگ ایران و عراق گردانی متشکل از نیروهای رزمی کرمان را تشکیل داد که کمی بعد به تیپ زرهی ونهایتا به لشکر41 ثارالله تبدیل شد.او